سلام فرزندم
راستش را بخواهی الان که از حمام آمدم چشمانم قرمز است و حتما آنقدر باهوش هستی که بفهمی دلیلش اب داغ و گاز محبوس شده و هزار چرت و پرت دیگر نیست گریه کردم زار زار برای تو برای اینکه مادری داری که روحش هزار تیکه است برای تو برای تویی که مادرت مادر کودن و ساده لوحی داشته وهمین کافیست که نابود شود همه ی زندگی اش و همه ی زندگی تو .. زبانش تلخ است هر نیشش عمق استخوانم را آب میکند وآنقدر نادان است که هیچیز نمیداند. میدانم فرزندم قطعا توهم یک روز به من میگویی نادان ولی من هرگز نمیگذارم که کودکی ات خدشه دار شود نمیگذارم که شاهد سک.س باشی شاهد خیانت باشی شاهد کتک خوردن و تحقیر شدن قطعا برایت حریم مشخص میکنم برایت ارزش قائل میشم برایت وقت میگذارم تحقیرت نمیکنم دیگران را از تو برتر نمی انگارم و اینکه محافظت میکنم از تو نمیگذارم به تو تجاوز کنن نمیگذارم فرزندم نمیگذارم
مجبور به ازدواجت نمیکنم تورا سربار خانواده نمیدونم بلکه ثمره ی جانم میدانمت
هم خوشحالم که نیستی و هم اینکه ناراحتم که ندارمت و تنهام و قطعا اونقدر خودخواه نیستم که به خاطر تنهایی خودم به دنیا بیاورمت فقط یک چیزی من را ببخش که روح زخم خورده ام تقصیر من نیست
نداشته ات راهم دوست دارم فرزندکم